کاملاً واضح است که نیروی خلاقی که ایبل تسفی است، هنوز به پایان نرسیده است. چه روزهای او به عنوان د ویکند به شماره افتاده باشد و چه نه، آلبوم جدیدش «عجله کن فردا» واقعاً مانند آخرین بیانیه او تحت این نام مستعار به نظر میرسد.
و این یک بیانیه عظیم است، که احتمالاً نکته کلیدی برای اشاره به آن همین است. این آلبوم تقریباً یک ساعت و نیم طول میکشد و با تولید فوقالعاده خود ایبل، واناوتریکس پوینت نِوِر، مایک دین، مکس مارتین، مترو بومین و بسیاری دیگر از همکاران، درخششهایی دارد. گذارهای آن حماسی است، ملودرام در سطح شکوه و جلال استادیومهای قمری است، و به نظر میرسد که این سوپراستار تورنتویی تمام تکامل صوتی، موضوعی و فلسفی دوران حرفهای خود را برداشته و آن را از دریچه نگاه شایستهاش به عنوان یکی از بزرگترین نامهای موسیقی در حال حاضر، فیلتر کرده است.
همه اینها مدتها قبل از انتشار آلبوم «عجله کن فردا» در هفته گذشته، بر دوش او بود. طرفداران گروه The Weeknd امیدوار بودند که این آلبوم، سهگانهی After Hours Til Dawn را نه تنها با یک ادیسهی عظیم سینثسینتیک، بلکه با بار احساسی واقعی پشت آن به پایان برساند، باری که گاهی اوقات ارائهی پر زرق و برق آن میتواند کماهمیت جلوه کند. آیا این موضوع در اینجا صدق میکند؟ خب، گاهی اوقات، اما به ندرت نسبت به برخی آلبومهای قبلی. خوشبختانه، این آلبوم جدید هیچ وقتی را برای تشریح مضامین خود و نشان دادن تطبیقپذیری پشت صحنه با آهنگ آغازین "Wake Me Up" با حضور Justice تلف نمیکند. زمانی که با آهنگ عنوان با پیانو به پایان میرسد، شما یک حرفهی کامل را پشت سر گذاشتهاید... شاید یک زندگی کامل. چیزی که واقعاً این آلبوم را از سایر آثار او متمایز میکند، نه تنها جاهطلبی آن - با وجود برخی اشتباهات اینجا و آنجا - بلکه چگونگی واژگون کردن آنچه از این سهگانهی عظیم و مسیر حرفهای در وهلهی اول انتظار داشتیم، است.
برخی از آشکارترین نشانههای صوتی این دگرگونی، ابزارهای جدید دِ ویکند در آلبوم «Hurry Up Tomorrow» هستند که نسخهی فانک برزیلی «São Paulo» با کمک آنیتا، پیشنمایشی از آن را با شور و هیجان بالا ارائه داد. «Cry For Me» نیز با همان ریتم اجرا میشود، «Opening Night» به طرز خوشایندی حال و هوای رپ-مانند را تسکین میدهد، بخش پر از هیس و جاز «Given Up On Me» یکی از صمیمیترین اجراهای اوست و «Timeless» ترانهسرایی ساده اما مستکنندهای را که با آن به اوج رسید، به همراه یکی از نزدیکترین همکاران معاصرش به لطف یک بیت سبک Playboi Carti، بازمیگرداند. اکثر آهنگهای دیگر از دورههای مختلف این هنرمند ۳۴ ساله کنده شدهاند، اما این اثر سینمایی و تمیز در تبار سینتیسایزرهای دههی ۸۰ که او پس از «Starboy» کاملاً آن را پذیرفت، هر دگرگونی را با دیدگاه صوتی کلی آن تطبیق میدهد. با این حال، پرستش سینتیسایزر میتواند مانع این لحظات خاصتر شود، مانند قطع شدن بخشی از مراحل تولید منحرفشده در آهنگ "خواب بزرگ" با اجرای جورجیو مورودر افسانهای و یک توقف قابل پیشبینی به آهنگ خاکی و کمی الهام گرفته از دهه ۲۰۰۰ "آبشار نیاگارا". با این حال، گذارها در آهنگ "عجله کن فردا" به این موضوع کمک زیادی میکنند. د ویکند جریان هیجانانگیز و پویایی را در سراسر لیست آهنگها به چند روش مختلف حفظ میکند. چند میکس یکپارچه واقعاً باعث میشوند بخشهایی مانند آهنگ ضرباندار "قلبهای باز" بخشی از یک کل بزرگتر به نظر برسند، و با ادامه آلبوم، به نظر میرسد که تقریباً از آخرین پروژه ایبل به اولین پروژهاش به عقب برمیگردیم... این را در نظر داشته باشید. حتی بخشهای سرراستتری مانند "رانندگی" رویایی یا خط بیس فانکی در "نمیتوانم صبر کنم تا به آنجا برسم" مانند نسخههای کامل و کاملاً تحققیافته از آهنگهایی هستند که او قبلاً به آنها پرداخته است.
علاوه بر این، آن آهنگ به طور خاص برخی از مضامین ترانههای د ویکند در آلبوم «فردا عجله کن» را مرور میکند، مانند تربیت سخت او و تلاش برای ترمیم شکافهای صنعت موسیقیاش. اگرچه با توجه به کارهای گذشتهاش، تعداد کمی از خطوط اینجا تعجبآور به نظر میرسند، اما ارتباط بسیار جذابتر، مستقیمتر و جامعتری را بین مضامین سرخوردگی عاشقانه، اعتیاد به مواد مخدر و رستگاری مذهبی که او همیشه با آنها بازی کرده است، به ویژه در این سهگانه، ترسیم میکند. مطمئناً، نوشته در کل فاقد ویژگی خاص و منحصر به فردی است، اما روایتهای برجستهای مانند «تعمید یافته در آتش» واقعاً آن پارانویا و تسلیم را به زندگی بازمیگردانند. «به من رحم کن» احتمالاً بهترین جمعبندی تز این آلبوم است، زیرا از قدرتی بالاتر برای بخشش طلب بخشش میکند و در عین حال میپذیرد که هیچ مرگ جزئی وجود ندارد که بتواند تولد دوباره واقعی را به ارمغان بیاورد.
تضاد و تقابل همچنین ماموریت کلی «عجله کن فردا» را به عنوان صحنهی پایانی «د ویکند» هدایت میکند، مانند احساسات متضاد اما به طور مشابه دست و پا گیر هر دو شهر لسآنجلس و تورنتو در آهنگ «مرا به لسآنجلس برگردان». این اجرا میتواند به همان اندازه که شهرت او از نظر اجرا حس میشود، دلهرهآور، بیرحمانه و به طرز خطرناکی آسمانی به نظر برسد، به خصوص وقتی که رویکرد تندتر آن در آهنگ «ترور سرخ» به زیبایی به مادرش ادای احترام میکند. همراه با نمایشهای عمدتاً بیپرده از وقار جبرگرایانه در ...